نفس مامان مهیار جوننفس مامان مهیار جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

مامانی ومهیار کوچولو

تاسوعای حسینی و مهیار 121 روزه

 تاسوعای حسینی و مهیار 121 روزه مهیار مامان در اولین تاسوعایی که تو مراسم عذاداری شرکت کرده 121 روزشه به عبارتی 4 ماه و 1 روز عکسای مهیارم در روز تاسوعا مهیارم خواب بودی رفتیم و اصلا هم بیدار نشدی با اون همه سرو صدا خواب هم برگشتی خونه!!! شب هم رفتیم جایی که نذرت کرده بودم ببرمت اینم از مهیار بغل مامانی بخاطر صدای زیاد خیلی سفت و محکم بغلت کردم که نترسی.   ...
18 آذر 1392

نینیمون یه ماهه بود و مامانی نمیدونست!!!

سلام مامانی فدات بشم من نفس مامانی. میخوام از وقتی بگم که متوجه شدم مامان شدم . احساس خیلی خوبیه   عزیزم نمیدونم پسملی   دخمل ی   هر کدومش که باشی عشق مامانی برا مامانی فرقی نداره نفس مامانی.     خدا تورو به من وبابایی بعداز 11 ماه هدیه داد تو روز سالگرد عروسیمون یعنی 91/8/26 اومده بودی تودل مامانی واما مامانی خبر نداشت. سالگرد عروسیمون  با تولدم که یکی بود با بابایی یه جشن مختصر دوتایی گرفتیم و قرار شد چند روز بعدش بریم تبریز خونه مامانم.   5شنبه 2 آذر بود که شب راه افتادیم ومنم اصلا این ماه برعکس ماههای قبل تست نکر...
8 آذر 1392

*** چهار ماهگیت مبارک مهیارم ***

پسمل مامان امروز 92/8/21 روزه شدی. ایشالا  120 ساله بشی مامانی. ماهگیت مبارک مامانی         واما خصوصیات مهیاری در 4 ماهگی مهیارم دیگه مامانشو خوب خوب میشناسه. وقتی بغ کسی باشه و منو ببیمه خودشو پرت میکنه که بیاد بغلم. وقتی بغل کسیه و دستامو باز میکنم میگم بغل بغل اونم دستاشو باز میکنه هی میخواد بیاد ولی نمیتونه اگه همون لحظه زیاد بغل بغل کنم و نگیرمش گریه میکنه. دیگه کم کم داره بابایی رو هم میشناسه. مامانی رو بیشتر از همه دوست داره چون وقتی بغلمه بغل هیشکی میره حتی بابایی. مهیارم دیگه...
5 آذر 1392

***عید سعید غدیر خم***

سلام مامانی. خوبی پسرم ماشا... روز به روز داری بزرگ میشی و شیطون.  92/7/2 عید سعید غدیر خم عیدت مبارک پسرم. مهیارم امروز 101 روزت. مهیارم امروز صبح خیلی شیطونی میکردیو همش دستتومیکردی دهنت و مامانی هم دستاتو کرد تو شلوارت!!! بعدش دلم نیومد و زودی درآوردم و توام ناراحت!! اینم کادوی مامانی بمناسبت عید غدیر عکس میندازم میزارم ...
5 آذر 1392

102 روزگی مهیارم تا 112

صدودومین روززندگی مهیارم   صدو سه روزگی مهیار       صدو چهار روزگی مهیار   صدو پنج روزگی مهیار           صدو ششمین روز مهیارم       صدو هفتمین روز مهیارم             صدو هشتمین روزگی مهیار   صدو نهمین روز مهیار ...
5 آذر 1392

اولین محرم مهیار و 113 روزگیش

سلام پسرم. امروز 92/8/14 محرم شروع شد. پسرم امسال اولین سالیه که در ماه محرم حضور داری و تو عذاداریا همراه مامان شرکت میکنی. البته پارسالم بودی ولی تو دل مامانی. پارسال روز تاسوعا بودنت قطعی شد و نذر کردم سالم بدنیا بیای و تاسوعارو ببرم تبریز عذاداری. برات نذر کردم که علی اصغرت کنم. اینم لباست. ایشالا چندروز دیگه میریم تبریز. مهیارم مامان جون اولین روز تو بیمارستان نذر کرده که هر سال برات پیراهن مشکی بخره و حسینیت کنه.قبول باشه ایشالا.آمین اینم پیراهن مشکیت با شال مشکی ؟ ؟ صدو سیزده روزگی مهیارم واولین روز محرم ...
5 آذر 1392

114 روزگی مهیارم تا116

صدو چهارده روزگی مهیار                           صدو پانزده روزگی مهیار مهیار با مامانی رفته جلسه     صدو شانزده روزگی مهیار مهیارم 92 /8/17 صبح رفتیم مسجد انصارالحسین محله مون نذرم قبول شده آخه خدا یه پسر سالم بهم هدیه داده نذر پارسالم بود که امسال علی اصغرت کنم که کردم.     مامانی شرمنده عکس زیاد ننداختم چون هم خیلی شلوغ بود و هم اینکه شارژ گوشیم تموم شد و خاموش!!!   این عکسو هم بعداز ا...
5 آذر 1392